سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من برگشتم - سخن عشق
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
 
   
 

نویسنده:  سحر فولادی  چهارشنبه 85/4/28  ساعت 4:13 عصر .

 

سلام به همه ی دوستان خوب عزیز تر از جانم.

من واقعا شرمنده ی شما هستم که در این مدت شما را بی خبر گشذاشته بودم. گرفتاری هایی برایم پیش امد که نتوانستم به وبلاگم

سر بزنم. در این مدت دلم برای همه ی شما تنگ شده بود. دوست داشتم هر چه زودتر وبلاگم را اپ کنم ولی امکانش نبود یا اینکه 

موقعیتش فراهم نبود. در هر حهال خوشحال هستم که دوباره می توانم روی ماه شما عزیزان را ببینم.

ممکن است باز هم برای مدتی نتوانم دوباره اپ دیت کنم. از الان از حضور شما پوزش می طلبم.

 

اگر ابر های اسمان باریدنشان را فراموش کنند

 اگر خورشید درخشان درخشیدنش را فراموش کند

اگر ماه تابان تابیدنش را فراموش کند

اگر مادری حق فرزندش را فراموش کند

این را بدانید که من هرگز فراموشتان نخواهم کرد

همیشه به یادیان هستم


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت


وبلاگ من
 

ایمیل

 
 
 

موضوعات وبلاگ
 

تعداد کل بازدید
 

تعداد بازدید امروز
 

لوگوی خودم
من برگشتم - سخن عشق  
 

لوگوی دوستان
 

دوستان

ملیحه

 

حضور و غیاب
 

اشتراک
 

آرشیو
 

طراح قالب